

مردی داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:
- اگر یک قدم دیگه جلو بروی کشته می شوی .
مرد ایستاد و در همان لحظه آجری از بالا افتاد جلوی پایش.
مرد نفس راحتی کشید و با تعجب دوروبرش را نگاه کرد اما کسی را ندید .
بهر حال نجات پیدا کرده بود .
به راهش ادامه داد .به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشود باز همان صدا گفت :
- بایست
مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعتی عجیب از کنارش رد شد .بازهم نجات پیدا کرده بود .
مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .
مرد فکری کرد و گفت :
- ببینم اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم کدام کجابودی ؟!??


به غضنفر می گن چرا قرصات رو سر وقت نمی خوری ؟
میگه : می خوام میکروبا رو غافل گیر کنم.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دو تا اصفهانی دراز کشیده بودند یکیشون داشته خمیازه میکشیده اون یکی میگه داداش تا دهنت بازه لطفا این اصغر ما رو هم صدا کن
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یکی زنگ میزنه 118 میگه شماره غضنفر رو دارید یارو میگه نه ، میگه پس من میگم تو یادداشت کن داشته باشی
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یه نفر میره جوراب فروشی میگه آقا جوراب میخوام فروشنده میگه:مردونه ؟یارو دست میده میگه: مردونه
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اخیرا کشف کردند که حرف مورد علاقه ی دختر های ایرانی در زبان فارسی ( پ ) و ( خ ) می باشد، مثلا : دوست دارند که ( پول ) ( خرج ) کنند. ( پسر ) ( خر ) کنند. ( پدر ) ( خام ) کنند. ( پراید ) ( خرد ) کنند. ( پاسپورت ) بگیرند برن ( خارج) . ( پر رو ) و ( خوشگل ) باشند و ... ادامه دارد
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اصفهانیه داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام میدن یا نه
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پسره تو کلیسا نشسته بوده، یهو میبینه یه دختر خیلی خوشگل میاد تو. میدوه میره پشتِ یه مجسمه قایم میشه. دختره میاد میشینه جلوی محراب و میگه: ای خدا! تو به من همه چی دادی ، پول دادی ، قیافه دادی ، خانواده خوب دادی... فقط ازت یه چیز دیگه میخوام... اونم یه شوهر خوبه ...یا حضرت مسیح! خودت کمکم کن! ترکه از پشت مجسمه میاد بیرون میگه: عیسی هل نده! هل نده زشته ، خودم میرم!


تعدادی مرد در رخت کن یک باشگاه گلف هستند ... .
موبایل یکی از آنها زنگ می زند ,مردی گوشی را بر میدارد و روی اسپیکر می گذارد و شروع
به صحبت می کند.
همه ساکت میشوند و به گفتگوی او با طرف مقابل گوش می دهند !
مرد: بله بفرمایید ...
زن: سلام عزیزم!... منم!... باشگاه هستی؟
مرد:سلام بله باشگاه هستم.
زن: من الان توی فروشگاهم یک کت چرمی خیلی شیک دیدم فقط هزار دلاره میشه بخرم؟
مرد: آره اگه خیلی خوشت اومده بخر .
زن:می دونی از کنار نمایشگاه ماشین هم که رد میشدم دیدم اون مرسدس بنزی که خیلی دوست داشتم رو واسه فروش آوردن خیلی دلم میخواد یکی از اون ها رو داشته باشم ...
مرد:چنده؟
زن:شصت هزار دلار!!!
مرد:باشه اما با این قیمتی که داره باید مطمئن بشی که همه چیزش رو به راهه !!!
زن: آخ مرسی یه چیز دیگه هم مونده اون خونه ای که پارسال ازش خوشم میومد رو هم واسه فروش گذاشتن 950000 دلاره !!!
مرد: خوب برو بگو 900000 تا اگه میتونی بخرش !
زن: باشه بعدا می بینمت خیلی دوست دارم .
مرد:خداحافظ عزیزم...
مرد گوشی را قطع میکند . مرد های دیگر با تعجب مات و مبهوت به او خیره میشوند!!!
بعد مرد می پرسد: ببخشیداین گوشی مال کیه؟!!!
یادتون نره نظر بدید!


رمضان اسمى از اسماء الهى مىباشد و نبایستبه تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مىدهیم.
رمضان از اسماء الله است
هشام بن سالم نقل روایت مىنماید و مىگوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.
فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیىء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل. (1)
امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمىرود و نمىآید که شىء زائل و نابود شدنى مىرود و مىآید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مىباشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایتشده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان» (2) شما به راستى نمىدانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است).
واژه رمضان و معناى اصطلاحى آن
رمضان از مصدر «رمض» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژهاى براستى از دقت نظر و لطافتخاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مىباشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.
و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مىگدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.
در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنهتر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمىکند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مىدارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مىگیرد و مىگوید:
آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید
اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.
یادتون نره نظر بدید!


آموخته ام ...... بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای پیر ترین فرد دنیاست .
آموخته ام ...... وقتی که عاشق هستید عشق شما در ظاهر نیز نمایان می شود.
آموخته ام ...... تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید : تومرا . شاد کردی .
آموخته ام ...... داشتن کودکی که در آغوش شما به خواب رفته زیباترین حسی است که در دنیا وجود دارد .
آموخته ام ...... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی ( نه ) گفت .
آموخته ام ...... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم .
آموخته ام ...... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد ، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم .
آموخته ام ...... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند .
آموخته ام ...... که پول شخصیت نمی خرد .
آموخته ام ...... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند
آموخته ام ...... که چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد .
آموخته ام ...... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان .
آموخته ام ...... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی از سوی ما را دارد .
آموخته ام ...... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم.
آموخته ام ...... که زندگی دشوار است اما من از او سخت ترم .
آموخته ام ...... که فرصتها هیچگاه از بین نمی روند ، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد.
آموخته ام ...... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن نگاه را وسعت داد.
آموخته ام ...... که نمی توانم احساسم را انتخاب کنم اما می توانم نحوه بر خورد با آنرا انتخاب کنم.
آموخته ام ...... که همه می خواهند روی قله کوه زندگی کنند ، اما تمام شادی ها و پیشرفتها وقتی رخ می دهد که در حال بالا رفتن از کوه هستید .
آموخته ام ...... بهترین موقعیت برای نصیحت در دو زمان است : وقتی که از شما خواسته می شود ، و زمانی که درس زندگی دادن فرا می رسد .
آموخته ام ...... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد فقط دستی است برای گرفتن دست اوست و قلبی است برای فهمیدن وی .


* پیمانی را که در طوفان با خدا می بندیی در آرامش فراموش نکن
* شبی خواب دیدیم با خدا ، کنار ساحل قدم می زنم رد پای هر دو ما روی ساحل بود وقتی
برگشتم و به گذشته نگاه کردم دیدیم در موقع سختی تنها یک رد پا کنار ساحل است پس به
خدا گله کردم و گفتم خدایی چرا در موقع سختی من را تنها گذاشته ای ، خدا لبخند زد و گفت
فرزندم در آن موقع تو بر دوش من بودی
* از بودن برای من عادت سختی که هرگز بی تو بودن را باور ندارم
* خدایا کجاست آن دست هایی بزرگی که هر زمین خورده ای را بلند می کند مرا دریاب که
مدهوش عظمت توام
*صدها ها نفر برای بارش باران دعا کردن غافل از اینکه خدا با کودکی است که چکمه هایش سوراخ است
یادتون نره نظر بدید!


با ماشین ریشتراشی اش خیار رنده کنید
وقتی روزها خسته می آد خونه تلفن بزنید به شمسی خانوم و تا شب غیبت کنید
یه لیست از اسامی مردان تهیه کنید و جلوی هر کدوم یه قرار ملاقات بنویسید و بزنید رو
در یخچال.
شلوارش رو به همراه پاکت سیگارش داخل ماشین لباسشویی بندازین
وقتی می خواهید برید خرید مانتو قرمز و روسری زرد گل گلی تون را بپوشید
یادتون نره نظر بدید!


جلسه ی محاکمه ی عشق بود عقل قاضی ،عشق محکوم
ولی به دلیل تبعید به دورترین نقطه مغز یعنی فراموشی ، قلب تقاضای عفو عشق را داشت
همه اعضا با او مخالف بودند
قلب شروع کرد به طرفداری از عشق
آهای چشم
مگر تو نبودی که هر روز آرزوی دیدن چهره زیبایش را داشتی
ای گوش
مگر تو نبودی که در آرزوی شنیدن صدایش بودی و
شما پاها
که همیشه رفتن به سویش بودید حالا چرا اینچنین با او مخالفید ؟
همه اعضا روی برگرداندند و به نشانه اعتراض جلسه را ترک کردند ، تنها عقل و قلب در جلسه
ماندند عقل گفت:
دیدی قلب همه از عشق بی زارند ، ولی متحیرم با وجودی که عشق بیشتر از همه تورا آزرده چرا
هنوز از او حمایت میکنی !؟
قلب نالید و گفت: من بدون عشق دیگر نخواهم بود و تنها تکه گوشتی هستم که هر ثانیه کار ثانیه قبل
را تکرار میکند و
فقط با عشق میتوانم یک قلبی واقعی باشم


| |||
تابستان گذشته بود که دیدار کریستیانو رونالدو و پاریس هیلتون در آمریکا تیتر یک خبرگزاری ها را به خود اختصاص داده بود... | |||
س از آن دیدار بود که یکی از دوستان پاریس هیلتون در این رابطه گفت:« پاریس از مردهای خوش تیپ خوشش می آید ولی به نظر او کریس رونالدو یک مرد با صفات زنانه بود. خود پاریس فکر می کرد که اگر با مردی که گل برروی سرش می گذارد، به بیرون برود، همه به او می خندند.» صحبتهای پاریس هیلتون در مورد رونالدو بازتاب فراوانی داشت. به رغم آنکه اخبار متعددی در مورد رفتارهای غیرقابل توجیه کریس به گوش می رسید، ولی واقعیت این است که این ستاره پرتغالی به کارهای عجیبش ادامه می دهد.چندی پیش عکسهایی منتشر شده بود که کریس رونالدو ناخنهای پایش را با لاک، سیاه کرده بود و اکنون جنجال جدیدی در راه است. روزنامه انگلیسی دیلی استار در گزارش خود به این نکته اشاره کرده که کریس رونالدو، بازیکن سرشناس پرتغالی در حال ورود به بار همجنس بازان در نیویورک مشاهده شده است. البته لانس باس، یکی از اعضای گروه انسینک، که چندی پیش به همجنس باز بودنش اعتراف کرده بود، همراهی می کرده است. عکس منتشره در کنار این خبر نیز هیچ جای بحثی باقی نمی گذارد. کریس در این عکس با شلوارک کوتاهی به رنگ سفید، کلاهی صورتی و گلی برروی سرش دیده می شود. هر چند که کریس رونالدو همراه با نامزدش ایرینا شایک در نیویورک به سر می برد،به نظر می رسد که جنجال آفرینی های او پایانی ندارد. |



حالا اتفاق جالبتری در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت ??? کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش را متوقف می کند. پلیس میآید کنار ماشین و میگوید:
"گواهینامه و کارت ماشین!" اصفهانی با لهجه غلیظی میگوید:" من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست. کارتا ایناشم پیشی من نیست.
من صاحَب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین."
مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم میزند به فرماندهاش و عین قضیه را تعریف میکند و درخواست کمک فوری میکند.
فرمانده اش هم میگوید که او کاری نکند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل میرساند و به راننده اصفهانی میگوید:
آقا گواهینامه؟ اصفهانی گواهینامه اش را از توی جیبش در میآورد و میدهد به فرمانده. فرمانده میگوید: کارت ماشین؟ اصفهانی کارت ماشین را که به نام خودش بوده از جیبش در میآورد و میدهد به فرمانده.
فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور میدهد راننده در صندوق عقب را باز کند. اصفهانی در را باز میکند و فرمانده میبیند که صندوق هم خالی است.
فرمانده که حسابی گیج شده بوده، به راننده اصفهانی میگوید:" پس این مأمور ما چی میگه؟!"
اصفهانی میگوید: "چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم میخواد بگد من داشتم ??? تا سرعت میرفتم؟"
بازدید دیروز : 44
کل بازدید : 565636
کل یاداشته ها : 1051