dfffffffff

dfffffffff

مرداد 89 - کدجاوا و دانلود
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

دو مطلب بامزه
89/5/22:: 4:29 ع
(0)

انشاء یک کودک نفهم!

موضوع انشاء : از شعر زیر چه مفهومی  را برداشت میکنید ؟
از اون بالا کفتر میایه یک دانه دختر میایه !
سیا بغل جا جا ، تو منه دیوانه کردی !
مـــدادم را در قــــلب سفید کاغذ فــــشار می دهـــــم تا انشاء ام آغاز شود .
این شعر خیلی با مفهوم میباشد و من از این شعر خیلی برداشت میکنم !
ما همیشه از داخل تلویزیون نگاه میکنیم و پدر من خیلی توی کف این دختر افغانیه میباشد و مادرم غیرتی میشود و به همین دلیل پدرم هر شـــــــب شام نخورده میباشد . مادرم وقتی که خیلی قاطی می باشد در غذای پدرم مرگ موش میریزد ولی پدرم خیلی قوی است و هنوز زنده میباشد .
ما این شعر را در ماشین گوش میدهیم و پدرم جو زده میباشد و ما خــــیلی حال میکنیم .
پدرم این شعر را برای مادرم میخواند و به او میگوید :
" ای دخــتر افغانی من یه ایرانی هستم "
ولی مادرم خیلی شاکی میباشد و با یک توگوشی جانانه به پدرم می کوبد .
ما خیلی به مهمانی میرویم و یکبار پدرم در یک مهمانی با این آهنگ در حال انجام حرکات موزون بود که ما را گرفتن و تا صبح در بازداشت بودیم و خـــیلی خوش گذشت .
پدر من همیشه توی حمام این آهنگ را میخواند و خیلی صدای پدرم فالش میباشد و مادرم آبگرمکن را خاموش میکند و پدرم همیشه بـــــــــعد از حمام به صورت قندیل میباشد .
پدر من هر شب به برنامه عسل جون زنگ میزند و خیلی آهنگ در خواست میکند ولی همه دارند دنبال گیتار اون آقای تو دماغی میگردند و کسی به حرفهای پدر من گوش نمیدهد.
من و پدر و مادرم  شعر و ادبیات را خیلی دوست داریم و من از این شعر خیلی خوشم میآید.
و این بود انشاء من
*************************************************************
خواهر و برادر!
KissSmileKissSmileKissSmileKissSmileKissSmileKissSmile
مرد جوانی نزد پدر خود رفت و به او گفت:
- می خواهم ازدواج کنم.
پدر خوشحال شد و پرسید:
- نام دختر چیست؟
مرد جوان گفت:
- نامش سامانتا است و در محله ما زندگی می کند.
پدر ناراحت شد.
صورت در هم کشید و گفت:
- من متأسفم به جهت این حرف که می زنم اما تو نمی توانی با این دختر ازدواج کنی، چون او خواهر توست.
خواهش می کنم از این موضوع چیزی به مادرت نگو.
مرد جوان نام سه دختر دیگر را آورد ولی جواب پدر برای هر کدام از آنها همین بود.

مرد جوان با ناراحتی نزد مادر خود رفت و گفت:
- مادر من می خواهم ازدواج کنم اما نام هر دختری را می آورم پدر می گوید که او خواهر توست! و نباید به تو بگویم.
مادرش لبخند زد و گفت:
- نگران نباش پسرم.
تو با هریک از آن دخترها که خواستی می توانی ازدواج کنی. چون تو پسر او نیستی!LaughingLaughingLaughingLaughingLaughing


  


روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی.

اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی

و سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی

پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب داد:

اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .

اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .

و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست .


  


پیرمردی سوار بر قطار به مسافرت می رفت.
به علت بی توجهی یک لنگه کفش ورزشی وی از پنجره قطار بیرون افتاده بود.
مسافران دیگر برای پیرمرد تاسف می خوردند.
ولی پیرمرد بی درنگ لنگه ی دیگر کفشش را هم بیرون انداخت.
همه تعجب کردند.
پیرمرد گفت که یک لنگه کفش نو برایم بی مصرف می شود ولی اگر کسی یک جفت کفش نو بیابد، چه قدر خوشحال خواهد شد.
آدم معقول همواره می تواند از سختی ها، شادمانی بیافریند و با آنچه از دست داده است فرصت سازی کند!

  


وقتی بچه بودم، مادرم همیشه عادت داشت از من بپرسه که کدام عضو مهمترین عضو بدن است. در طول سالیان متمادی، جواب هایی می دادم و همیشه تصورم این بود که بالاخــره جـــواب صــحیح را پیدا می کنم. 

بزرگتر که شدم، به فکرم رسید که صدا برای ما انسان ها خیلی مهم است. پس در جواب مادرم گفتم: "مـامـان، فـکر می کنم گوش ها مهمترین عضو بدن هستند". اما مادرم گـفت: "نـه پـــسرم، اشتباه می کنی. خیلی آدما ناشنوا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا" ازت می پرسم."  

چند سال گذشت و قبل از اینکه مادرم سوالش را تکرار کند، دوباره شروع کردم به فکر کردن و این طور نتیجه گیری کردم که بالاخره جواب صحیح را پیدا کردم. پس به مادرم گفتم: "مامان، بالاخره فهمیدم کدوم عضو مهمتره. چشم، چشم از همه اعضای بدن مهمتره."

مادرم نگاهی به من انداخت و گفت: "خیلی خوب داری همه چیز رو یاد می گیری، اما بازم جوابت صحیح نیست، چون خیلی آدما نابینا هستند. بازم برو فکر کن، بعدا" ازت می پرسم."

از قرار معلوم بازم اشتباه کرده بودم. اما دست از تلاشم برنداشتم، چون مادرم هر چند سال یکبار این سوال را از من می پرسید و هر بار که جواب می دادم، طبق معمول می گفت: "نه پسرم جوابت درست نیست، ولی خوشحالم. چون داری هر سال باهوش تر میشی."

تا اینکه سال قبل، پدربزرگم مرد و این مسئله ای بود که قلب همه ما را به درد آورد. همه داشتیم گریه می کردیم. حتی پدرم هم گریه می کرد. وقتی که می خواستیم برای آخرین بار پدربزرگ را ببینیم و با او خداحافظی کنیم، مادرم رو به من کرد و گفت: "عزیز دل من، هنوزم نفهمیدی که مهمترین عضو بدن کدومه؟"

از اینکه مادرم درست در چنین لحظه ای این سوال را از من پرسید سخت تعجب کرده بودم. همیشه فکر می کردم این یک بازی بین من و مادرم است. مادرم که تعجب را در صورت من دید، گفت: "این سوال خیلی مهمه. اگر به این سوال جواب بدی، اونوقت می فهمم که معنی واقعی زندگی رو فهمیدی."

"در این چند سال هر وقت ازت می پرسیدم مهمترین عضو بدن کدومه، هر بار بهت می گفتم که داری اشتباه می کنی و همیشه هم مثالی میزدم که بفهمی چرا جوابات اشتباهه. اما امروز همون روزیه که باید درس مهمی یاد بگیری."

بعد نگاهی به من انداخت. نگاهی که تنها در یک مادر دیده می شود. به چشمان خیس از اشکش نگاه کردم. مادرم گفت:"عزیز دلم، مهمترین عضو بدن، شانه های توست".

گیج و متحیر پرسیدم: "چرا، چون سر روی آن قرار دارد"؟ اما مادرم در جواب گفت:"نه برای اینکه وقتی دوست یا همسرت ناراحت است و گریه می کنه، سرش رو روی شونه های تو میذاره. عزیز دلم، هر کسی توی این دنیا به یک شونه نیاز داره که برخی مواقع سرش رو روی اون بذاره. فقط دعا می کنم تو هم دوست یا همسری داشته باشی که در هنگام نیاز سرت را روی شانه هایشان بگذاری و گریه کنی تا کمی تسلی پیدا کنی".

همانجا و همان لحظه بود که دریافتم مهمترین عضو بدن نه تنها خودپسند است، بلکه در برابر غم و اندوه سایرین خود را مسئول می داند و با آنها همدردی می کند!!

خوشا به حال کسانی که شانه ای برای گریستن دارند و بدا به حال کسانی که از این نعمت بی بهره هستند.


  


روزی مرد جوانی نزد شری راما کریشنا رفت و گفت: میخواهم خدا را همین الآن ببینم!!!
کریشنا گفت : قبل از آنکه خدا را ببینی باید به رودخانه گنگ بروی و خود را شستشو بدهی.
او آن مرد را به کنار رودخانه گنگ برد و گفت: بسیار خوب حالا برو توی آب.
هنگامی که جوان در آب فرو رفت، کریشنا او را به زیر آب نگه داشت.
عکسالعمل فوری مرد این بود که برای بدست آوردن هوا مبارزه کند.
وقتی کریشنا متوجه شد که آن شخص دیگر بیشتر از این نمیتواند در زیر آب بماند به او اجازه داد از آب خارج شود.

در حالی که آن مرد جوان در کنار رودخانه بریده بریده نفس میکشید، کریشنا از او پرسید: وقتی در زیر آب بودی به چه فکر میکردی؟ آیا به پول، زن، بچه یا اسم و مقام و حرفه؟!!

مرد پاسخ داد: نه به تنها چیزی که فکر میکردم هوا بود.
کریشنا گفت: درست است.
حالا هر وقت قادر بودی به خدا هم به همان طریق فکر کنی فوری او را خواهی دید


  


با سلام خدمت تمامی عزیزانی که به وبلاگ  بنده حقیر سر میزنن
به خصوص اونایی که با نظراشون منو تشویق میکنن
لازم میدونم قبل از نوشتن  مطلب جدید پاسخ یکی از دوستان که در مورد منبع مطالب
این وبلاگ پرسیده بود رو بدم
در این مورد  خدمت دوستان عزیزم عارضم که بیشتر مطالب این وبلاگ از خود اینترنت
جمع آوری میشه  ولی خب بعضی وقتا خودم هم دست به قلم می برم 
خب بیشتر از این سرتون دردنیارم  و بریم سراغ مطلب امروز که  به نظر من تو مطالب این
وبلاگ از همه سر تره
---------------------------------------------------

شاهکار هنری حضرت علی(ع): خطبه بدون نقطه همراه با ترجمه فارسی

الحَمدُ لِلّهِ أهلِ الحَمدِ وَ أحلاهُ، وَ أسعَدُ الحَمدِ وَ أسراهُ، وَ أکرَمُ الحَمدِ وَ أولاهُ.

الواحدُ الاحدُ الأحَدُ الصَّمَدُ، لا والِدَ لَهُ وَ لا وَلَدَ.

سَلَّطَ المُلوکَ وَ أعداها، وَ أهلَکَ العُداةَ وَ أدحاها، وَ أوصَلَ المَکارِمَ وَ أسراها، وَ سَمَکَ السَّماءَ وَ عَلّاها، وَ سَطَحَ المِهادَ وَ طَحاها، وَ وَطَّدَها وَ دَحاها، وَ مَدَّها وَ سَوّاها، وَ مَهَّدَها وَ وَطّاها، وَ أعطاکُم ماءَها وَ مَرعاها، وَ أحکَمَ عَدَدَ الاُمَمِ وَ أحصاها، وَ عَدَّلَ الأعلامَ وَ أرساها.

الاِلاهُ الأوَّلُ لا مُعادِلَ لَهُ، وَلا رادَّ لِحُکمِهِ، لا إلهَ إلّا هُوَ، المَلِکُ السَّلام، المُصَوِّرُ العَلامُ، الحاکِمُ الوَدودُ، المُطَهِّرُ الطّاهِرُ، المَحمودُ أمرُهُ، المَعمورُ حَرَمُهُ، المَأمولُ کَرَمُهُ.

عَلَّمَکُم کَلامَهُ، وَ أراکُم أعلامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُم أحکامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرامَهُ.

وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً (صَلَّ اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) الرِّسالَةَ، وَ رَسولَهُ المُکَرَّمَ المُسَدَّدَ، ألطُّهرَ المُطَهَّرَ.

أسعَدَ اللهُ الاُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤدُدِهِ، وَ سَدادِ أمرِهِ، وَ کَمالِ مُرادِهِ. أطهَرُ وُلدِ آدَمَ مَولوداً، وَ أسطَعُهُم سُعوداً، وَ أطوَلُهُم عَموداً، وَ أرواهُم عوداً، وَ أصَحُّهُم عُهوداً، وَ أکرَمُهُم مُرداً وَ کُهولاً.

صَلاةُ اللهِ لَهُ لِآلِهِ الأطهارِ مُسَلَّمَةً مُکَرَّرَةً مَعدودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الکِرامِ مُحَصَّلَةً مُرَدَّدَةً ما دامَ لِالسَّماءِ أمرٌ مَرسومٌ وَ حَدٌّ مَعلومٌ.

أرسَلَهُ رَحمَةً لَکُم، وَ طَهارَةً لِأعمالِکُم، وَ هُدوءَ دارِکُم وَ دُحورَ، عارِکُم وَ صَلاحَ أحوالِکُم، وَ طاعَةً لِلّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصمَةً لَکُم وَ رَحمَةً.

اِسمَعوا لَهُ وَ راعوا أمرَهُ، حَلِّلوا ما حَلَّلَ، وَ حَرِّموا ما حَرَّمَ، وَ اعمِدوا – رَحِمَکُمُ اللهُ – لِدَوامِ العَمَلِ، وَ ادحَروا الحِرصَ، وَ اعدِموا  الکَسَلَ، وَ ادروا السَّلامَةَ وَ حِراسَةَ مُلکِ وَ رَوعَها، وَ هَلَعَ الصُّدورِ وَ حُلولَ کَلِّها وَ هَمِّها.

هَلَکَ وَ اللهِ أهلُ الاِصرارِ، وَ ما وَلَدَ والِدٌ لِلاِسرارِ، کَم مُؤَمِّلٍ أمَّلَ ما أهلَکَهُ، وَ کَم مالٍ وَ سِلاحٍ أعَدَّ صارَ لِلأعداءِ عُدَّةً وَ عُمدَةً.

اَللّهُمَّ لَکَ الحَمدُ وَ دَوامُهُ، وَ المُلکُ وَ کَمالُهُ، لااِلهَ إلّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلمٍ حِلمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلُّ حُکمٍ حُکمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلمٍ عِلمُهُ.

عَصَمَکُمُ وَ لَوّاکُم، وَ دَوامَ السَّلامَةِ أولاکُم، وَ لِلطّاعَةِ سَدَّدَکُم، وَ لِلاِسلامِ هَداکُم، وَ رَحِمَکُم وَ سَمِعَ دُعاءَکُم، وَ طَهَّرَ أعمالَکُم، وَ أصلَحَ أحوالَکُم.

وَ أسألُهُ لَکُم دَوامَ السَّلامَةِ، وَ کَمالَ السَّعادَةِ، وَ الآلاءَ الدّارَةَ، وَ الاَحوالَ السّارَّةَ، وَ الحَمدُ لِلّهِ وَحدَهُ.

----------------------------------------------

ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و مآل آن است. از آنِ اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن و سعادت بخش ترین ستایش و سخاوت بار ترین(و شریف ترین) آن و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن و ممتاز ترین ستایش و سزاوارترین آن.

یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی.

شاهان را (به حکمت و آزمون) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید. بستر زمین را گشود و گسترش داد و محکم نمود و گسترده ساخت. آن را امتداد داد و هموار کرد و (برای زندگی) آماده و مهیّا فرمود. آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت. تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی. (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت. و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت.

معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و (مای?) سلامت، صورتگر است و دانا، فرمانروا و مهربان، پاک و بی آلایش. فرمانش ستوده است و حریم کویش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید.

کلامش را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود حلال و آنچه در خور ممنوعیت بود، حرام شمرد.

بار رسالت را بر دوش محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند. (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است.

خداوند این امّت را  به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان در هنگامه ولادت و فروزنده ترین ستاره یمن و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار. و درست پیمان ترین و کریم ترین آنان است در نوجوانی و بزرگسالی.

درود خداوند از آن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی در پی و مکرّر (برای آنان) و برای دوست داران بزرگوارشان، درودی ماندگار و پیوسته، (برای همیشه:) تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقشی مقرّر.

او فرستاد تا تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و بر طرف شدن نقاط ننگ (: و شرم آور کار)تان. و تا مایه صلاح حالتان باشد و اطاعت شما از خدا و رسولانش و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ )

از او فرمان برید و بر دستورش مواظبت ورزید. آنچه را حلال دانست، حلال و هر چه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند؛ آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را – و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (:و تشویش دلها) و روی کردِ درماندگی و پریشانی به سوی به آنهاست – بشناسید.


  


پدر خسته از سر کار به خانه برگشت.
پسر از پدر پرسید پدر میتوانم بپرسم ساعتی چقدر حقوق میگیری . پدر با بی حوصلگی گفت به تو ربطی ندارد.
پس از اندک زمانی پسر بار دیگر این سوال را از پدر پرسید و پدر با عصبانت پسر کوچکش را دعوا کرد ولی پسر باز با خواهش از پدرش خواست تا بداند دستمزد پدرش ساعتی چند است و پدر ناگزید پاسخ داد ساعتی ?
??? تومان .
پسر از پدر پرسید می توانی ???? تومان به من بدهی نیاز دارم. و پدر شاکی از اینکه تمام پافشاری های پسر از سوالش فقط برای گرفتن پول بود... با فریاد به پسرش گفت بر و به اطاقت تا دیگر نبینمت.
پسر با حالی دگرگون راهی اطاقش شد .
پس از مدت زمانی پدر از کارش پشیمان شد و برای دلجویی از پسرش راهی اطاق پسر شد . درب اطاق را که باز کرد دید پسرش دستپاچه مشغول جمع کردن پولش است.
پدر با خشم از پسر پرسید. این پول ها چیست؟
پسر گفت پول های توجیبیم است.
پدر سوال کرد چقدر است؟ پسر جواب ???? تومان .
و پدر متعجت از پسر پرسید ! تو که خودت ???? تومان داشتی برای چه ???? تومان دیگر از من میخواستی؟

پسر در پاسخ به پدرش گفت. برای آنکه ???? تومان کم دارم تا بشود ???? تومان و به تو بدهم تا فردا یک ساعت زودتر به خانه بیایی ....

  


ماه ها قبل سازمان سیا شروع به گزینش فرد مناسبی برای انجام کارهای تروریستی کرد. این کار بسیار محرمانه و در عین حال مشکل بود؛ به طوریکه تستهای بیشماری از افراد گرفته شد و سوابق تمام افراد حتی قبل از آنکه تصمیم به شرکت کردن در دوره ها بگیرند، چک شد.

 پس از بررسی موقعیت خانوادگی و آموزش ها و تستهای لازم، دو مرد و یک زن ازمیان تمام شرکت کنندگان مناسب این کار تشخیص داده شدند. در روز تست نهایی تنها یک نفر از میان آنها برای این پست انتخاب می گردید. در روز مقرر، مامور
سیا یکی از شرکت کنندگان را به دری بزرگ نزدیک کرد و در حالیکه اسلحه ای را به او می داد گفت :

"- ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هرگونه شرایطی اطاعت می کنی، وارد این اتاق شو و همسرت را که بر روی صندلی نشسته است بکش!"
مرد نگاهی وحشت زده به او کرد و گفت :
" – حتما شوخی می کنید، من هرگز نمی توانم به همسرم شلیک کنم."
مامور
سیا  نگاهی کرد و گفت : " مسلما شما فرد مناسبی برای این کار نیستید."
.
بنا براین آنها مرد دوم را مقابل همان در بردند و در حالیکه اسحه ای را به او می دادند گفتند:
"- ما باید بدانیم که تو همه دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می کنی. همسرت درون اتاق نشسته است این اسلحه را بگیر و او بکش "
مرد دوم کمی بهت زده به آنها نگاه کرد  اما اسلحه را گرفت و داخل اتاق شد. برای مدتی همه جا سکوت برقرار شد و پس از 5 دقیقه او با چشمانی اشک آلود از اتاق خارج شد و گفت:
" – من سعی کردم به او شلیک کنم، اما نتوانستم ماشه را بکشم و به همسرم شلیک کنم. حدس می زنم که من فرد مناسبی برای این کار نباشم،"
کارمند
سیا پاسخ داد:
"- نه! همسرت را بردار و به خانه برو."

حالا تنها خانم شرکت کننده باقی مانده بود. آنها او را به سمت همان در و همان اتاق بردند و همان اسلحه را به او دادند:

" – ما باید مطمئن باشیم که تو تمام دستورات ما را تحت هر شرایطی اطاعت می کنی. این تست نهایی است. داخل اتاق همسرت بر روی صندلی نشسته است .. این اسلحه را بگیر و او را بکش."
او اسلحه را گرفت و وارد اتاق شد. حتی قبل از آنکه در اتاق بسته شود آنها صدای شلیک 12 گلوله را یکی پس از دیگری شنیدند. بعد از آن سر و صدای وحشتناکی در اتاق راه افتاد، آنها صدای جیغ، کوبیده شدن به در و دیوار و ... را شنیدند. این سرو صداها برای چند دقیقه ای ادامه داشت. سپس همه جا ساکت شد و در اتاق خیلی آهسته باز شد و خانم مورد نظر را که کنار در ایستاده بود دیدند. او گفت:"- شما باید می گفتید که گلوله ها مشقی است.
من مجبور شدم آنقدر با صندلی بزنمش تا بمیرد !!!!!!!!


  

ارزانی
89/5/22:: 4:22 ع
(0)

چه کسی میگوید که گرانی اینجاست؟

دوره ارزانی است؟

چه شرافت ارزان!

تن عریان ارزان!

و دروغ از همه چیز ارزانتر

آبرو قیمت یک تکه نان

و چه تخفیف بزرگی خورده است

قیمت هر انسان!!!!!!!

 

»دکتر شریعتی«


  


No pains , no gains…..... نا برده رنج ، گنج میسّر نمی شود.


Kill two birds with one stone............با یک تیر دو نشان زدن


Early bird gets the worm …..….سحر خیز باش تا کامروا باشی


A sound mind in a sound body …….عــقل سالم در بدن سالم


Laugh is the best medicine … خنده بر هر درد بی درمان ، دواست


He who laughs last laughs best ....شاهنامه آخرش خوش است


No wife , no worry ………..........…. زن نداری ، غــــم نداری


Keep going ……………….......................…..دمــــت گرم


Help yourself …………………….......………. بـــفـرمائــیــد


  

مشخصات مدیر وبلاگ
لوگوی وبلاگ

بایگانی
عناوین یادداشتهای وبلاگ
لینک‌های روزانه
صفحات اختصاصی
دسته بندی موضوعی
, (, ), 6 ر و, 7 ر و, از شر و, از شر و ع ترم, ترم, ترم بعد, ترم ، tag : تنبلی تخمدان تخمدان قاعدگی عادت ماهیانه پریود دلایل تنبلی ، آمیزش - جنسی - اسلام - ، آیکن، آیکن وبلاگ، آیکن آدرس، ساخت آکن، ساخت آیکن وبلاگ، ساخت آیک ، ارگاسم - زنان - جنسی - ، از فرصت ها استفاده کنید! , همسر , شقیقه , بانک , مشتریان بانک , ، استروژن - هورمون های جنسی زنان - وظایف استروژن - یائسگی - زیبائی ، استمنا - جنسی - خودارضایی - ، استمناء - جنسی - خودارضایی - ، استمناء - جنسی - خودارضایی - سودا - ، بارداری - حاملگی - جنسی - نزدیکی - ، بازی موبایل - دانلود بازی موبایل - بازی شطرنج برای موبایل - دانل ، برنج - خانه داری - ، بیضه - جنسی - ، پیاز - خانه داری - زنان - ، تصاویر متحرک، زیبا ساز وب، شکلکهای یاهو، تصاویر متحرک یاهو، صورت ، جالب - خانه داری - لبنیات - ، جاوا، کد جاوا، کدجاوا، کدهای جاوا، کد های جاوا، جاوا اسکریپیت، ا ، جنسی - stds - ، جنسی - ارگاسم - ، جنسی - ضغف جنسی - ، جنسی - میل - ازدواج موقت - ، چرا قلب میتواند بی وقفه بطپد؟ , قلب انسان , ماهیچه هاى بدن , ، خانه داری - ، خانه داری - تخم مرغ - پنیر - ، خانه داری - دکوراسیون - منزل - سال نو - نوروز - خانه تکانی - ، خانه داری - سماور - رسوب ، خط میخی، ترجمه نام به خط میخی، ترجمه لغات به پارسی باستان، فارسی ، خودارضایی - جنسی - جلق - استمنا - جوانان - ، رابطه جنسی - جالینوس - انزال زودرس - ، سایبر سکس - جنسی - اینترنت - دوست یابی - ، سایت , مطالب کپی کردن , کپی کردن , نمیشه کپی کرد , نیمشه سلکت کر ، سرعت یعنی این ... , لاف , شکارچی , تیرکمون پرتاب , گلوله , ، ضرر بازرگان , ، علل ریزش مو , علت ریزش مو , ریزش مو , مو , ریزش , چرا مو می ریزد ، غذا - خانه داری - ، غذا - سرخ کردن - خانه داری - ، فرش - خانه داری - زنان - ، کد پیغام به کاربر، کد پنجره پیغام به کاربر، ابزار پیغام به کاربر ، کد غیر فعال کردن کلیک راست، متوقف کردن کلیک راست، جلوگیری از کپی ، گوجه - ، لباس - جنین - بارداری - زنان - ، ماهی - فاسد - غذا - ، مترجم، خط میخی، فارسی، پارسی، پارسی باستان، کد ابزار، زیبا ساز و ، مد ،زناشویی ،زیبایی ،ازدواج ، میوه - جالب - ، میوه - خانه داری - ، ناتوانی جنسی - زنان - جنسی - اورگاسم - سودا - ، نان - خانه داری - ، نخود - فرنگی - خانه داری - ، نستعلیق آنلاین، سایت نستعلیق آنلاین، زیبا ساز وب و معرفی سایت، ن ، ویاگرا - نغوظ - جنسی - ، ویندوز ، یائسگی - کمبود استروژن - تاثیر استروژن - هورمون های جنسی زنان - ، کاندوم - جنسی مردان - ، کرامپ ‌های قاعدگی - جنسی - درد - قائدگی - ، کلم - سبزی - زنان - خانه داری - ،
آمار وبلاگ
بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 24
کل بازدید : 565774
کل یاداشته ها : 1051
لوگوی دوستان
دوستان

طوفان زده دشت جنون ترانه زندگیم جام جهان نما کیمیا چت روم .موزیک.فال.سرگرمی زازران همراه اخر ESPERANCE هرچی عشقم بکشه دل شکسته گان چرند و پرند نوشته عاشقانه شیطونک ساخت انواع قالب اختصاصی هنرمندان فقط 5000 تومان !!! بادرود شهرعشق سرزمین جاوید واژه های نارنجی "پندی | وبلاگی برای سرگرمی" "کلی جفنگ درباره همه چی!" علمی تفریحی اموزشی مثبت وبلاگ کامپیوتریستها ღ☆فال★طالع بینی★☆ư فاطیما72 موبایل .::منبع جک و اس ام اس::. .::مرکزدانلود::. >><تنهایی><< """ام بی دانلود """ سرنوشت(عشق) غریبی از شهر آشنایی .::فارسی1::. dont forget me! بزرگترین وبلاگ سرگرمی وعاشقانه »مرجع سخنان زیبا و پندآموز« !!!دیوانه بازی!!! زیباترینها اینجاست(بچه هاى شیطون ) "اصطلاحات روز انگلیسی امریکایی" باخنده خارج شوید رئال مادرید-سرگرمی-کمی علمی-کد وبلاگ-دانلود... لبخندایرانی - پسرانه قدیم غریبی از شهر آشنایی مرگ یا عشق؟ ::::دانلود بازار:::: math is as sweet as honey "به روز ترین خبرگزاری فوتبال اروپا" جدید ترین موزیک ویدیو های HD رز سیاه شازده کوچولو ...وبلاگ تفریحی علیرضا... ف ارسی1 """عکس""" دانشکده دوستان asheghpishe مرینوس1988 برای تازه شدن دیر نیست الطاف خداوندی ..::لیلا بلوکات::.. هنر بازی عشق30نما عکس سریالهای فارسی1 کلوپ هواداران شیلا خداداد آریا دانلود وبلاگ رسمی آنا نعمتی (اگه نیای تو پشیمون می شی) به یادتم... {پایگاه هواداران افسانه پاکرو} آمارشماضربدر4 ::..دانلودستان..:: ·..:: شــیــرازگـلـکـســی::FUN CLUB ::..· " طراحی رایگان بنر و لوگو" عصر جوان .::دانلودستان::. ıllı.ılıllıبزرگترین پرتال رپ فارس گلچین دانلود هواداران الناز شاکردوست

ترجمه از وردپرس به پارسی بلاگ توسط تیم پارسی بلاگ